English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3132 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
association for women in computing U متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
disinterest U بی علاقه کردن بی علاقه شدن
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
five fundamental economic questions U چه کسانی تولیدکنند
the iron interest U کسانی که در اهن کار می کنند
the church militant U همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
euthanasia U مرگ یا قتل کسانی که دچار مرض سخت و لاعلاجند
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
asylums U حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
asylum U حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
dealings U معاملات
transactions U معاملات
dealing for money U معاملات پولی
real estate U معاملات زمین
external transaction U معاملات خارجی
stoopage of trade U قطع معاملات
exchange transactions U معاملات برواتی
stoopage of trade U منع معاملات
purchase tax U مالیات بر معاملات
foreign exchange transactions U معاملات ارزی
internal transactions U معاملات داخلی
futures U معاملات سلف
foreign exchange transaction U معاملات ارزی
commercial transactions U معاملات تجارتی
option dealing U معاملات اختیاری
overseas trade U معاملات خارجی
credit transaction U معاملات موجل
credit transaction U معاملات استمهالی
arbitrage U معاملات ارز
treament of aliens U معاملات بیگانگان
unauthorized transaction U معاملات فضولی
boycotted U تحریم معاملات
turnover U گردش معاملات
turnover U حجم معاملات
sales {pl} U حجم معاملات
turn-over U حجم معاملات
sales {pl} U گردش معاملات
turn-over U گردش معاملات
volume of sales U گردش معاملات
boycotts U تحریم معاملات
boycotting U تحریم معاملات
injunctions U تحریم معاملات
injunction U تحریم معاملات
volume of sales U حجم معاملات
arm's length U معاملات ازاد
conveyancing U تسهیل معاملات
boycott U تحریم معاملات
dealer U فروشنده معاملات چی
dealers U فروشنده معاملات چی
brokers U واسطه معاملات بازرگانی
realtor U دلال معاملات ملکی
speculating U معاملات قماری کردن
realtors U دلال معاملات ملکی
brokering U واسطه معاملات بازرگانی
speculates U معاملات قماری کردن
speculated U معاملات قماری کردن
brokered U واسطه معاملات بازرگانی
broker U واسطه معاملات بازرگانی
speculate U معاملات قماری کردن
agiotage U معاملات احتکاری بروات
hazardous U معاملات قماری اتفاقی
opening of negotiations U افتتاح مذاکرات [معاملات]
swops U معاملات سلف ارز
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
swopping U معاملات سلف ارز
land agent U دلال معاملات ملکی
swopped U معاملات سلف ارز
swaps U معاملات سلف ارز
swapped U معاملات سلف ارز
swap U معاملات سلف ارز
invisibles U معاملات غیرقابل رویت
spot market U بازار معاملات نقدی
bargains U چانه زنی در معاملات معامله
bargained U چانه زنی در معاملات معامله
speculating U معاملات پرخطر انجام دادن
My capital is locked up in land. U سرمایه ام در معاملات زمین گیراست
bargain U چانه زنی در معاملات معامله
speculates U معاملات پرخطر انجام دادن
speculated U معاملات پرخطر انجام دادن
bargaining U چانه زنی در معاملات معامله
speculate U معاملات پرخطر انجام دادن
fondness U علاقه
tie U علاقه
ties U علاقه
uninterested U بی علاقه
affection U علاقه
nonchalant U بی علاقه
unresponsive U بی علاقه
penchant U علاقه
interest U علاقه .
interest U علاقه
interests U علاقه
disinterested U : بی علاقه
stomachy U بی علاقه
binds U علاقه
bind U علاقه
interests U علاقه .
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
speculate U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
wheeler-dealers U دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
speculates U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
exchanges U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
wheeler-dealer U دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
exchange U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
speculating U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
property U علاقه مایملک
interestedness U علاقه مندی
it is of interest to me U من در ان علاقه مندم
liking U ذوق علاقه
concerned U علاقه مند
calf love U علاقه دمدمی
focal point U علاقه - سرگرمی
beloved U مورد علاقه
disinterest U علاقه نداشتن
disaffection U عدم علاقه
fondly U از روی علاقه
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
going for (someone) <idiom> U علاقه کسی
put up with <idiom> U علاقه مند
renunciation U قطع علاقه
self concern U علاقه بنفس
necrophagia U علاقه به اجساد
laceman U علاقه بند
interested U علاقه مند
consuming U علاقه-عشق
enthusiast U علاقه مند
enthusiastic U علاقه مند
enthusiasts U علاقه مند
tendencies U علاقه مختصر
tendency U علاقه مختصر
fancies U تفننی علاقه داشتن به
fanciest U تفننی علاقه داشتن به
fancy U تفننی علاقه داشتن به
fancied U تفننی علاقه داشتن به
uniterested U بی علاقه بی دخل وتصرف
unconcern U عدم علاقه خونسردی
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
heterosexuality U علاقه بجنس مخالف
To sever ones ties . to lose interest. U قطع علاقه کردن
fancying U تفننی علاقه داشتن به
spelunking U علاقه به غار شناسی
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
shebang U امر مورد علاقه
fancy free U بی علاقه عاری از عشق
You have piqued my interest in ... U تو من را به ... علاقه مند کردی.
to pique U علاقه مند کردن
procuration fee U حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest U سنگین علاقه شدید به چیزی
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
turfman U صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
uncommunicative U بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
bookworms U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm U کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
adonis U جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
shrug your shoulders <idiom> U نشانه بی علاقه [لاقید] یا نا آگاه بودن [اصطلاح]
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
theatre fiend U آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
plants indigenous to that soil U هستند
are U هستند
ScriptX U هستند
they are all of one mind U هستند
ri/sme U سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1incentive
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1you can say your favorite food
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1conscious
1Youths are strongly influenced by the media
1wife is life life is knife knife kill the life
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com